مناجات رمضانی با خداوند کریم
سـفـره تـا بـاز شـود زود گـدا میآیـد مـثـل هـر بـار به دنـبـال عـطا میآید آمـد از عـرش نـوایی که بیـایـید همه راه گـم کـرده به دنـبـال صـدا میآیـد همه سرمـایۀ یک سالۀ خود باخـته ام بـنـدۀ بـاخــتــۀ بـی سـر و پـا مـیآیـد یک نفـر نیست بگوید که میان پاکـان این گنه کار زمین خورده کجا میآید آن کسی که همه جا رفته و طردش کردند تا تـعـارف بـزنـی اَش که بـیـا، میآید به من این کاسـۀ خـالی و تـمـنّا کردن به تـو و دست کـریـم تو؛ سـخـا میآید هر دلی می شکـند خـانـۀ تو می گردد دل که از غـیر تهی گشت، خـدا میآید وا شود گوشِ دل ما اگـر از اهل سحر بـیـنـمـان زمـزمـه هـای شـهـدا میآیـد هر چه خیر است درِ خانۀ زهرا باشد مـادر ما صف مـحـشـر پِـیِ ما میآید تا که گفتیم حسین مجلسمان ریخت بهم بـوی سیـب حـرم کـرب و بـلا میآید بی قرارم چه کنم من نـجـفـم دیر شده عطر زهراست ز ایـوان طـلا میآیـد |